جدول جو
جدول جو

معنی عسل ما - جستجوی لغت در جدول جو

عسل ما
گیاهی دارویی جهت تسهیل هضم غذا بوته ای است که ریشه اش مورد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلما
تصویر سلما
(دخترانه)
نام زنان عرب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علما
تصویر علما
عالم ها، داننده ها، داناها، دانشمندها، جمع واژۀ عالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسل مصفا
تصویر عسل مصفا
عسلی که مومش را گرفته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلاما
تصویر سلاما
هر استخوان مجوف از استخوان های کوچک مانند استخوان های انگشتان
فرهنگ فارسی عمید
(عَ سَ لِ)
عسل نحل. (مخزن الادویه). انگبین سفید. و رجوع به ماذی شود
لغت نامه دهخدا
عسل زاینده. ایجادکننده عسل
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ / عَ سِ)
درختچه ای است مشهور به کتوس. رجوع به کتوس شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
مانند عسل. (از فرهنگ فارسی معین). چون عسل: تا از مفردات اجزاء آن مرکبی بفرط امتزاج عسل وار حاصل آمد. (مرزبان نامه ص 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ لِ تَ)
سیلان تمر است، یعنی دوشاب خرما. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به تمر شود
لغت نامه دهخدا
دانشمندان، دانایان، لب کفته لب شکری: زن، جمع علیم، دانایان گروه ریسمان جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند، جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلما
تصویر مسلما
بی برو برگرد بی چون و چرا قطعایقینا محققا، مسلما فردا خواهد آمد
فرهنگ لغت هوشیار
پیش از آن مقابل بعد ما. یا قبل ما که. پیش از آنکه مقابل بعد ما که: و قبل ما که ملک بچشم حدس و فراست آن نقش از صفحات حال اشتر خوانده بود من دانسته بودم
فرهنگ لغت هوشیار
مانند عسل: تا از مفردات اجزاء آن مرکبی بفرط امتزاج عسل وار حاصل آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علما
تصویر علما
دانشمندان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسلما
تصویر مسلما
بی گمان
فرهنگ واژه فارسی سره
البته، بی شبهه، به یقین، بدون شک، بی شک، حتما، قطع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ماست تازه مایه زده، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی است که نام لاتین آنmacooata saisb aeta، graeca iriioca moech است و
فرهنگ گویش مازندرانی
ماه نوروز، اسفندماه فرس قدیم
فرهنگ گویش مازندرانی
زنبور عسل
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه پیچکی که ساقه ی آن دارای انعطاف است و شبیه رز می
فرهنگ گویش مازندرانی
سال و ماه، تمامی روزهای سال، روزگار، گذشت زمان
فرهنگ گویش مازندرانی